سال نو و یه مسافرت طولانی با قند عسلم

امسالو وجود یه دختر کوچولوی نازعیدو  قشنگ تر از هر سال کرد

دختر کوچولوی مامان که پارسال عید تو شکمم  با لگداش اعلام وجود میکرد و امسال یا خنده هاش و دس دسی و نانای  و شیطنتاش عید برامون زیبا تر از هرسال کرد و ثابت کرد که سه نفره شدیم واسه همیشه

طبق سوپرایزی که بابایی سه روز قبل عید یهو رو کرد یعنی خرید ماشینو برنامه ی سفر12 روزه ما هم بارو بندیلو بستیمو راهی سفر جنوب شدیم البته با فامیل بابا

رفتیم بروجرد دیار خودم و یه سر به مامان بزرگ زدیم و راهی بندر دیلم و گناوه و بوشهر شدیم

تو راه و اونجا شما دختر خوبی بودی بجز یه مورد اینکه نمیدونم به خاطر دوری از خونه یا نبود امنیت

از بغل من پایین نمیومدی و حتی 1 مترم ازم دور نمیشدی بغل کسی نمیرفتی و فقط از دور باهاشون بازی میکردی به همین خاطر من رسما کت و کولم له شد وشکست و کلا دراختیار شما بودم

کلی واست خرید کردیم کلی  شهر ا رو دیدی و لذت بردی از ساحلو افتابو خرید

البته بماند که من پدرم درومد چون هیج جا خونه ادم نمیشه مخصوصا با بچه

همش باید مواظبت میبودم همش تو ماشین و چادر بودیم ونبود امکانات ولی درهر حال لذتی داشت با وجودت که با هیچی نمیشه عوضش کرد و ما فهمیدیم که تو هم مثل مامانو بابا خوش مسافرتی گلم

چند روزم خونه دختر دایی بابایی بودیم بازم اونجا که گریههههههه و بغل بغل بغل

راستی 6 فروردین هم دو مین مروارید قشنگت بیرون امد عزیز دلم

یه عالمه عکس هم  داریم

شرمنده عکسات سال تحویلت خوب نشد اینم بد نیست در حال ذوقی

چرتی در ماشین

اینجا شوشه قوربون خنده هات برم

باران خیره به بنای تاریخی

بندر دیلم

میشه من خودمو بکشم واسه این عکست؟

باران هنگ روی شنا

و تو دریا

فداااااااااااااااااااااااتتتتتتتتتتت

اینجام شوفر شده

بارانو ارنیکا جون مهربون   دختر عموی بارانی

13 بدر در ارتفاعات کوهسار

ایتم گل من وسط گلا

تیپ زدن دخملی برای مهمونی