اغاز 25 هفتگی
دخترگل مامان سلام
میدونم که خوبی چون همین الان که دارم مینویسم داری با لگدات این حسو بهم میدی
عمرم به همین زودی 6 ماهرو سپری کردیم و داریم به بغل کردن هم نزدیک میشیم
هرچند میدونم دلم واسه این روزا خیلی تنگ میشه بس که تو بااین تکونات و شیطونیات این دوران رو واسم شیرین تر کردی
نازنینم از موقعی که با لگد زدنات وجودتو بیشتر بهم نشون دادی تازه میفهمم یه مادر چه احساس لطیفی رو میتونه داشته باشه که با هیچ چیز تو دنیا عوضش نمیکنه یه حسی که نه به کسی داره ونه قبلا داشته
انقد اینروزا به تکونای کوچولوت عادت کردم که اگه یه روزکم تکون بخوری حسابی دپرسم گلم
یه موقع انقدر دوست داشتنی میشی دوست دارم شکممو پاره کنم تو رو در بیارم یه خورده بچرونمت و بوست کنم دوباره بزارمت سرجاش تا بزرگ شی ......خند داره نهههههههههه
دخترم 10روز دیگه عیده و منو تو حسابی درگیر خونه تکونی و از همه مهمتر چیدن اتاق قشنگ تو دخمر طلا هستیم که بعدا عکسشو میزارم انقد ناز شده که اگه روزی چند بار نرم و قوربون وسایل و لباسات نشم روزم شب نمیشه
امیدوارم خوشت بیاد مامانی